تحلیل تکنیکال به روش الیوت یک نظریه در تحلیل تکنیکال است که برای توصیف حرکت قیمت در بازار مالی استفاده می شود. این نظریه توسط رالف نلسون الیوت پس از مشاهده و شناسایی الگوهای موج فرکتال تکرار شونده ایجاد شد. امواج الیوت را می توان در حرکات قیمت سهام و در رفتار مصرف کننده شناسایی کرد. سرمایه گذارانی که تلاش می کنند از روند بازار سود ببرند را می توان سوار بر موج توصیف کرد.
به بیان ساده، حرکت در جهت روند در 5 موج ظاهر میشود (موج محرک یا Motive) و اصلاح روند در سه موج اتفاق میافتد (موج اصلاحی یا Corrective wave). حرکت در جهت روند به صورت 1,2,3,4 و 5 مشخص میشود و امواج اصلاحی با a,b,c شناخته میشوند. این الگوها را میتوانید در نمودارهای بلند مدت و کوتاه مدت مشاهده کنید. درحالت ایدهآل، الگوهای کوچکتر را میتوانید در الگوهای بزرگتر شناسایی کنید. از این نظر، امواج الیوت را میتوان به یک تکه بروکلی تشبیه کرد. اگر قطعه کوچکتر از آن جدا شود، شبیه قطعه بزرگ خواهد بود. این اطلاعات به همراه نظریه فیبوناچی و داو، به معامله گر برای شناسایی فرصت های معاملاتی کمک میکند.
در نوامبر 1934، الیوت تا حدی درباره نظریهها و یافتههایش از بازار مطمئن بود که برای اولینبار آنها را به کسی به جز خودش توضیح میداد! چارلز جی کالینز کسی بود که الیوت به او اعتماد کرد. کالینز در مقام مشاور سرمایهگذاری در دیترویت خدمت میکرد. میانگین داوجونز در اوایل سال 1935 کاهش چشمگیری را تجربه کرد و این اتفاق باعث شد تا تحلیلگران و معاملهگران یکبار دیگر نسبت به وضعیت بازار ناامید شوند.کالینز پیش از این اشخاص متعددی را که سیستمهای پیشبینی بازار را انجام میدانند، کنار گذاشته و به آنها بیاعتماد بود. این اتفاق تا جایی بود که الیوت در روز چهارشنبه 13 مارس 1935، درست پس از پایان معاملات و درحالیکه میانگین داوجونز نزدیک به پایان سطح روز بسته میشود، تلگرافی به کالینز فرستاد. او با استناد به تحلیل نظریه موج خود، ادعا کرد که علیرغم پیامدهای نزولی (DOW)، همه میانگینها در حال تشکیل کف نهایی هستند. روز بعد، یعنی پنجشنبه، 14 مارس 1935، روز بستهشدن پایینترین سطح برای داو ایندسترالز بود. بعد از یک مدت طولانی اصلاح بازار به پایان رسید و بلافاصله بازار حرکتی صعودی را تجربه کرد. دو ماه بعد، درحالیکه بازار به صعود خود ادامه میداد، کالینز موافقت کرد که در نوشتن کتابی در مورد نظریه موج همکاری کند و در این پروژه شریک باشد. در نهایت، اصل موج در 31 اوت 1938 منتشر شد. در اوایل دهه 1940، نظریه موج توسعه پیدا کرد و الیوت الگوهای رفتار جمعی انسان را همراه با الگوی فیبوناچی یا نسبت «طلایی» به کار برد. هدف الیوت از این اقدام، ترکیب کردن یک پدیده ریاضی طبیعی که هزاران سال بهعنوان یکی از قوانین موجود در طبیعت برای شکل و پیشرفت شناخته میشود با نظریهای خودش بود. الیوت میخواست شباهت رفتار طبیعی و انسانی افراد را ثابت کند. نتیجه تحقیقات الیوت تا جایی پیشرفت که امروز هزاران نفر از مدیران سبد نهادی، معاملهگران و سرمایهگذاران خصوصی از نظریه موج در تصمیمگیری برای سرمایهگذاری خود استفاده میکنند.
الیوت پیشبینیهای دقیقی از بورس سهام را مبتنی بر ویژگیهای قابل اعتماد و کشف شده در الگوهای امواج انجام داد. طبق نظریه الیوت، یک «موج انگیزشی» (Motive Wave)، که در کل در جهت روند بزرگتر حرکت میکند، همیشه در الگوی خود پنج موج دارد. از سوی دیگر، «موج اصلاحی» (Corrective Wave) در جهت مخالف روند اصلی است و سه موج دارد. همچنین، الگوها خود را در مقیاسهای همیشه کوچکتری به نام «اینفینیتوم» (Infinitum) تکرار میکنند. در بازارهای مالی، میدانیم که «آنچه بالا میرود، باید پایین بیاید»، زیرا حرکت قیمت بالا یا پایین همیشه با یک حرکت مخالف دنبال میشود. رفتار قیمت نیز به انگیزشها و اصلاحها تقسیم میشود. روندهای انگیزشی جهت اصلی قیمتها را نشان میدهند، در حالی که اصلاحات در خلاف جهت روند اصلی حرکت میکند.
نتیجه گیری :
طرفداران موج الیوت تاکید دارند که فراکتال بودن ساختار بازار به منزله سهولت پیشبینی بازار نیست. دانشمندان درخت را دارای ساختاری فراکتال میدانند؛ اما نه به این معنا که میتوان راه هر شاخه را پیشبینی کرد. نظریه موج الیوت، مانند هر روش تحلیلی دیگری، در عمل طرفداران و همچنین منتقدین خودش را دارد. یکی از مشکلات اساسی این است که طرفداران نظریهها همیشه میتوانند اشتباهات را به گردن خوانش بد از نمودارها بیندازند تا ضعف خود نظریهها. علاوه بر این، تفاسیر و تعابیر از اینکه چقدر طول میکشد تا یک موج کامل شود بیشمار است. بااینحال، معاملهگرانی که طرفدار نظریه موج شماری الیوت هستند سرسختانه از آن دفاع میکنند.